عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وبلاگ من خوش اومدی من سارابک ازطرفدارای سریال کبرا11وخواهرتام بک بازیگر نقش بن یگر همراه باریم56اینجامیخوایم داستانامونوکه درمورداین سریاله بذارم امیدوارم خوشت بیاد لطفا نظرهم یادت نره

به نظرتون سارا بک(خواهر تام)بهترهیا سارای یگر(دختر بن)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان پادشاهان بزرگراه و آدرس cobra11.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 25
بازدید ماه : 25
بازدید کل : 43280
تعداد مطالب : 13
تعداد نظرات : 62
تعداد آنلاین : 1



آمار مطالب

:: کل مطالب : 13
:: کل نظرات : 62

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 10

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 21
:: باردید دیروز : 1
:: بازدید هفته : 25
:: بازدید ماه : 25
:: بازدید سال : 103
:: بازدید کلی : 43280

RSS

Powered By
loxblog.Com

همکارجدید3
پنج شنبه 30 بهمن 1392 ساعت 23:59 | بازدید : 1081 | نوشته ‌شده به دست سارابک | ( نظرات )

سلام اینم قسمت 3همکار جدیدامیدوارم خوشتون بیاد


|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
:: ادامه مطلب ...
سلام خداحافظ
پنج شنبه 24 بهمن 1392 ساعت 19:28 | بازدید : 836 | نوشته ‌شده به دست سارابک | ( نظرات )

 

سلام اومدم واسه یه مدت ازتون خداحافظی کنم قراره تاازمون سمپادوندادم فقط درس بخونم

حالا قیافه من وقتی اینوشنیدم:

بعداینطوری شدم:

قیافه داداشم:

دوباره من:

قیافه حضار:

حالاهم برین ادمه مطلب چندتا عکس ببینین



|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب ...
همکارجدید2
چهار شنبه 23 بهمن 1392 ساعت 20:53 | بازدید : 794 | نوشته ‌شده به دست سارابک | ( نظرات )

درراه

 سمیر:خوب خانم سیمسون بگید ببینیم چی کاره اید؟لیوندا:فک کنم من باید ازشما بخوام یه کم از خودتون بگید.در ضمن میتونید لیونداصدام کنید.سمیر:من یه سال توپلیس جنایی بودم بعدم که اومدم بزرگراه دوتام بچه دارم ایداولی لی,همسرمم اسمش اندریاس اندریاشافر بن:سمیرتموم نشد؟حالامن سه چار سال توپلیس جنایی بودم بعدچون همکارمپلیس فاسدی بود انتقالی گرفتم اینجا سمیر:تعداد ماشیناوخل وچل بازیات یادت رفت .بن:اره.....علاقه خاصیم به ماشین وموسیقی دارم,یه گاراژپرماشینو همهابزار موسیقیومن دارم لیوندا:چه خوب ولی عشق من فقط سرعته اصن واسه همین خواستم بیام اینجاوعضوگروه شمابشم.سمیر:نمیدونستم انقد مشهوریم.دراین حین به محل میرسن ومیبینن بمبگزارادارن فرار میکنن اینام دنبالشون میکنن یهو بمب گزارا شروع میکنن به تیراندازی بن ولیونداهم ازیه طرف.یکی ازخلافکارابه سمت بن شلیک میکن و


|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
عکسای داداشم
سه شنبه 22 بهمن 1392 ساعت 18:41 | بازدید : 2394 | نوشته ‌شده به دست سارابک | ( نظرات )

سلام اومدم چندتا عکس از تام بک که خودم خیلی دوسشون دارم رو واسه شماهم بزارم امید وارم خوشتون بیاد لطفا به خاطرتامی نظر بدید

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب ...
داستان اول(همکارجدید)
سه شنبه 22 بهمن 1392 ساعت 3:4 | بازدید : 802 | نوشته ‌شده به دست سارابک | ( نظرات )

همکار جدید

طبق معمول خانوم کروگر داشت سمیرو بن روبرای اینکه ماشینشونوداغون کرده بودن بازخواست میکردکه هوته اومد:ا...خانم کروگر یه دخترجوون الان اومدومیگه عضو جدیدکبراس

بن وسمیر:چییییییی؟ماخودمون اضافه ایم یکی دیگه رومیخوایم چی کار؟کروگر:خیلی خوب بگوبیادتو. چند دقیقه بعددختری وارد اتاق کروگر میشه وبااعتمادبه نفس :سلام من لیوندا سیمسون هستم فارغ التحصیل ازدانشکده افسری برلین باچهار سال سابقه کارتونیروی امنیتی.

بن بانگاه (عاقل اندردیوانه ای):ببخشیدخانم.....چی بود اسمتون اره خانم سیمسون شمااصن میدونیدماشین وبزرگراه چیه وماچی کارمیکنیم یاعادت دارین باراننده شخصی تون رفت وآمد کنید؟خانم کروگر چشم غره ای بهش میره اما سمیر زیرلب تشویقش میکنه(خوب هیچ کدوم نمی خواستن جودونفره شون توسط یه دختر سوسول از هم بپاشه) لیوندا:درجوابتون اقای یگر باید بگم من چندتا کاپ رالی بیابان دارم(کف سمیروبن برید)

بن:دیگه سوالی ندارم کروگر:فکرکنم ازاین به بعد ماشینای بیشتریوداغون کنین سمیر:اونموقع کمترمادوتارو توبیخ میکنین چون نوبتی میرونیم سوزانه بااشفتگی:سمیر بن توبزرگراهb6یه انفجار بزرگ رخ داده باید زود برین بن:بفرمایید خانم لیوندا سیمسون اولین ماموریتتون تو گروه ما لیوندا:عالیه!..........


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب ...
شروع کارم
سه شنبه 22 بهمن 1392 ساعت 1:51 | بازدید : 548 | نوشته ‌شده به دست سارابک | ( نظرات )

سلام میخوام داستانامو بایه مقدمه شروع کنم که به نظرم وجودش لازمه

اول این داستانا بایه ایده ی کوچولو ازطرف یکی ازدوستام(که مابهش میگیم باریم56) شروع شد وادامه پیداکردحالا یه خلاصه کوچولواز داستان:سمیر گرکان وبن یگردریک پاسگاه پلیس محلی بزرگراه کار میکنن اماداستان های من اززمانی شروع میشه که دختری بهنام لیوندا سیمسون به این گروه اضافه میشه واتفاقای تازه ای براشون میوفته(اینم پی نوشتش توسط یکی دیگه از دوستام:این داستانی سراسر دیوونه بازی ست)اگه خواستین بیشتر درمورد من بدونید بریدپروفایلم اونجاخودمو معرفی کردم


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1